به گزارش «راهبرد معاصر»؛ ۱. روی دادن سه رخداد مهم الف. تصویب اشغال کامل غزه در کابینه امنیتی رژیم صهیونیستی، ب. تصویب خلع سلاح حزبالله در دولت لبنان و ج. امضای قرارداد صلح ارمنستان و جمهوری آذربایجان در واشنگتن با پیوست واگذاری مدیریت دالان زنگزور به آمریکا در یک روز نشان می دهد دشمنان هر لحظه در تلاش هستند. به عبارت دیگر، با اینکه در توقف جنگ به سر می بریم، اما هر روز شاهد اشکال و ابعاد جدیدتر و پیچیده تری از جنگ رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه ایران و نفشه های پنهانی برای کل منطقه هستیم.
در حدود چهار دهه فضای صلح و آرامش پس از جنگ، در نتیجه تعامل و گفت وگوی نیروهای اجتماعی و سیاسی، به ویژه در موسم انتخابات مختلف، فضای تعاملی روبه جلو بود
جنگ اخیر صرفا تهاجم مغول وار صهیونیست ها و زدن چند موشک و انجام چند عملیات تروریستی و تخریب ساختمان ها و ... نبود. لازم است کمی از لایههای سطحی رخدادها عبور کرده و به لایههای درونیتر برسیم. مثلا با کمی دقت در لایه های درونی تر متوجه خواهیم شد که کنترل آمریکا بر دالان زنگزور با هدف گسترش سلطه خود بر منطقه قفقاز و کنترل مسیر شرق به غرب و تنگتر کردن محاصره ایران است. اشغال کامل غزه نیز بخشی از طرح تحقق «رژیم صهیونیستی بزرگ» است که صهیونیستها در حال اجرایی کردن آن در غرب آسیا هستند. همچنین طراحان توطئه خلع سلاح حزبالله نیز با این طرح میخواهند کشوری با موقعیت ویژه لبنان را به راحتی ببلعند.
صدام وقتی سال ۱۳۵۹ با حمایت آمریکا و دیگر قدرتها جنگ را شروع کرد، صرفا می خواست هرچقدر می تواند سرزمین هایی از کشورمان ایران را تصرف نماید که خوشبختانه شکست خورد. آمریکا و رژیم صهیونیستی اما در یک جنگ تمام عیار، اکنون وارد جنگتمدنی و آیینی با ایران شده اند. مقصودشان مرز نیست، بلکه نابودی کلیت نام ایران است.
۲. تمدن ها حاصل گفت وگو و تعامل بین نیروهای سیاسی و اجتماعی درون جوامع هستند، نه تقابل و جنگ بین آنها. در تاریخ معاصر ایران، هر وقت فرصتی برای گفت وگو و تعامل بین نیروهای اجتماعی و سیاسی در جهت پیشرفت فرهنگ و تمدن ایرانیان پیدا می شود، نیروهای بیگانه این فرصت را به وسیله کودتا، ترور و جنگ از بین می برند.
در انقلاب مشروطه (۱۲۸۵_۱۲۸۹) نیروهای اجتماعی و سیاسی در یک فضای تعاملی به دستاوردهایی نظیر نوشتن قانون اساسی مشروطه، انتخابات مجلس، مطبوعات آزاد و ... دست پیدا کردند؛ اما کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ همه دستاوردها را تا شهریور سال ۱۳۲۰ به محاق برد. فضای تعاملی و گفت وگوی نسبی بین نیروهای سیاسی اجتماعی در دهه ۱۳۲۰ نیز که به شکل گیری دولت ملی انجامید و دستاوردهایی ازجمله ملی شدن صنعت نفت داشت، در پی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ از بین رفت و اختناق پس از کودتا با شکل گیری ساواک در ۱۳۳۶ ده ها سال طول کشید و نیروهای اجتماعی پیش از کودتا عمدتا منحل و رفته رفته فضای تک حزبی بر ایران حاکم شد.
پس از سرنگونی پهلوی دوم در بهمن سال ۱۳۵۷ نیز نیروهای بیگانه تلاش کردند فضای گفت وگو و تعامل ایجاد شده بین نیروهای انقلاب را با جنگ های مسلحانه و جدایی طلبانه و ترورهای خیابانی در تهران و شهرهای دیگر و درنهایت راه اندازی جنگ تحمیلی هشت ساله از بین ببرند. در حدود چهار دهه فضای صلح و آرامش پس از جنگ، در نتیجه تعامل و گفت وگوی نیروهای اجتماعی و سیاسی، به ویژه در موسم انتخابات مختلف، فضای تعاملی روبه جلو بود. در این مدت نسبتا طولانی، ما ایرانیان با هم بگو مگو، اختلاف سلیقه و دیدگاه داریم که این اختلافات گاهی تند و کند می شوند، اما تضارب آرا و بگو مگوها، حتی در تندترین وجه خود باعث شکوفایی فرهنگ گفت وگو و پیشرفت همزیستی اجتماعی داخلی شده است و می شود.
فضای گفت وگو و تعامل بین نیروهای اجتماعی و سیاسی ایران به ویژه در دو دهه اخیر و به کمک رسانه ها و فضای مجازی بسیار گسترده تر و امیدوار کننده تر شده بود که بار دیگر نیروهای خارجی به سرکردگی آمریکا و رژیم صهیونیستی برای به محاق بردن این فرصت و از بین بردن شکوفایی تمدنی دوباره ایرانیان، حملات مغول واری را بامداد ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ شروع کردند. گرچه خیلی زود یکپارچگی و استقامت و دلیری ملت و نیروهای مسلح باعث شد خواهان توقف جنگ شوند، اما تحرکات پس از توقف جنگ نشان می دهد دست از توطئه ها برنداشته اند و اقدامات تخاصمی خود را به شیوه های دیگر نظیر توافق صلح ارمنستان و جمهوری آذربایجان بر سر کریدور زنگزور و ... دنبال می کنند.
۳.در شرایط حساس کنونی کشور، امید اصلی دشمن شنیدن صدای متفاوت و مخالف از ایرانیان است. آنها دهه هاست با بکارگیری تمام ابزارها تلاش کرده اند با ایجاد فضای تقابلی و تخاصمی بین نیروهای سیاسی و اجتماعی ایران، میوه مقصود را در جنگ و تهاجم نظامی بچینند. در جنگ تحمیلی اخیر رژیم صهیونیستی علیه ایران تیرشان به سنگ خورده و تا حدودی ناامید شده اند، اما یقینا دست از تلاش برنخواهند داشت.
۴.چنانکه اجمالا بیان شد، ما در موقعیت کاملا استثنایی در تاریخ معاصر ایران قرار گرفتهایم که باید به آینده ایران فکر کنیم. آینده ایران را باید به وسیله حفظ سرزمین، همبستگی اجتماعی و حرکت به سمت جلو تامین کنیم.
در شرایط حساس کنونی کشور، امید اصلی دشمن شنیدن صدای متفاوت و مخالف از ایرانیان است
جنگ همیشه دو نوع انسجام اجتماعی ایجاد میکند؛ نوع اول برای نیرویهایی است که درگیر جنگ هستند و یک نفر فرمان میدهد و بقیه در حوزه نظامی عمل میکنند. انسجام دوم، در ارتباط با کسانی است که وقتی نیروی نظامی و دولت در حال پشتیبانی هستند، باقی جامعه اعتراضی ندارند و تنگناها را به نارضایتی تبدیل نمیکنند. به عنوان نمونه، فروشگاهها را به تاراج نمیبرند، در صف نانوایی و پمپبنزین دعوا راه نمیاندازند و حتی دزدی در این موقعیت کم میشود؛ این نوعی انسجام اجتماعی است که فرهنگ جامعه را نشان میدهند.
در این شرایط خطیر تاریخی، همه نیروهای اجتماعی و سیاسی باید تلاش همه جانبهای انجام بدهیم، به سمت همگرایی و همبستگی بیشتر برویم و حتی از درون بگو مگوها نیز همگرایی و همبستگی بیرون بیاید. در این فرآیند باید نیروهای مهم جامعه ایرانی به صحنه بیایند؛ سیاستمداران، نظامیان، سرمایه داران، روشنفکران، علما و ... بار دیگر نقش تاریخی خود را ایفا کنند. مهمترین اولویت در شرایط کنونی این است اختلافات را کنار بگذاریم و با همبستگی ملی اجازه ندهیم دشمن به هدف خود دست پیدا کند.
در این شرایط حساس، حتی هر اتفاق بدی هم اگر بیفتد، باید در داخل به وسیله نخبگان، روشنفکران و ... حل و فصل شود و نه اینکه کار به دست دشمنی بیفتد که تنها به دنبال نابودی ایران است.